روح کرخت و سنگین میشود...

گاهی؛ شایدهم اکثراً؛ روح آدم سنگین میشود، کرخت میشود. هرقدرهم در طول روز بگویی و بخندی و از خودت به‌دور باشی، آخر سر مجبوری در خلوت با کرختی و سنگینی روحت مواجه شوی. دلیلش هم برای هرکس متفاوت است. کاری هم به آن ندارم. اما از هرچه که بوده باشد اصلا خوب نیست. سنگین‌ات می‌کند؛ نمی‌توانی سبک باشی و بپری... و این رنج بزرگی است.
گفته‌اند راه‌های مختلفی را برایش. اما آنچه که شاید نیاز باشد گاهی، حجامت است. حجامت روح. تا مقداری سبک کند. برای هرکس هم مدل حجامتش شاید فرق کند.
اما به‌قول نادر ابراهیمی، گریه حجامت روح است...

تردید نامه

بر سردر سرای محبت نوشته اند | با سر کسی به محضر دلبر نمی‌رسد!

چندسالی است می‌نویسم اما برای آدم‌های دوروبرم. گفتم تا مدتی، حرف‌ها و واگویه‌های خودم را در این وبلاگ برای آدم‌های غیر دوروبرم بنویسم تا تجربه جدیدی را امتحان کنم...